loader image

صوفی و رقص سماع

رقص سماع صوفی Sama dance

آیا تا به حال راحب  صوفی و رقص سماع مطالعه داشتید و با آنها آشنایید؟

اما حتی اگر معنای این واژه‌ها و ریشه آن را هم دقیقا ندانید، حتما درویشانی را که با لباس‌ها و کلاه‌های ویژه خود، از خود بی‌خودشده و به وجد آمده در حال چرخش و گردش هستند.

مراسم وجد و سماع معمولا در فضایی به شکل دایره برگزار می‌شود.
برخی معتقد هستند که انتخاب شکل دایره برای برگزاری رقص سماع نمادی است از ازلی و ابدی بودن زمان و برخی هم علت را انتخاب دایره به عنوان نمادی از چرخش سیارات به دور خورشید در مسیری دوار می‌دانند.

سماع به معنای آواز گوش‌نواز و شنیدن است.

اما برای صوفیان، عمق این واژه خیلی بیشتر از این معنی است.

شاید اصلا بپرسید که صوفیان چه کسانی هستند؟

بگذارید همه چیز را از ابتدا برایتان شرح بدهیم؛ صوفیان گروهی هستند که در جستجوی زهد و تقوا از تمام مادیات دنیوی دست می‌کشند و همه نیت و خواسته قلبی آنها نزدیکی به درگاه حق تعالی است.

.

اما اجازه بدهید که درباره صوفیان و سماع معروفشان بیشتر برایتان بگوییم:

سماع دقیقا چیست؟

داستان رقص سماع، داستان رشد روحی و معنوی است.

رشدی که صوفیان را به عشق ناب الهی و پروردگار جهانیان نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند.

صوفیان به آواز و ترانه‌های عرفانی که در مجلس «ذکر جلی» خوانده می‌شود، سماع می‌گویند.

در این مراسم، درویشان با شنیدن سماع از خود بی‌خود می‌شوند و به حرکاتی دست می‌زنند که آنها را به ذات اقدس الهی نزدیک می‌کند.

پس صوفیان در یک محفل دور هم جمع می‌شوند و با خواندن اشعار و آوازهایی معنوی، تحت تاثیر قرار گرفته و به حالت رقص و پای‌کوبی درمی‌آیند.

در این مراسم از ادوات و سازهای موسیقایی هم بهره مناسبی برده می‌شود.

آلات موسیقی دف و نی از مهم‌ترین سازهایی هستند که در مراسم رقص سماع مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اما چرا؟

دف از منظر دروایش، یکی از مهم‌ترین سازهای عرفانی است به این خاطر که اولین آلت موسیقی بوده که در زمان ورود پیامبر اکرم به مدینه نواخته شده است.

نِی هم که از تعابیر عرفانی و صوفیانه زیادی برخوردار است و از آن به عنوان نشان‌گر ماهیت انسان و نمادی از عالم صغیر یاد می‌کنند.

.

اجازه بدهید که چرایی این ماجرا را در قسمت بعدی شرح دهیم:

در مراسم سماع دقیقا چه می‌کنند؟

مراسم وجد و سماع معمولا در فضایی به شکل دایره برگزار می‌شود.

برخی معتقد هستند که انتخاب شکل دایره برای برگزاری رقص سماع نمادی است از ازلی و ابدی بودن زمان و برخی هم علت را انتخاب دایره به عنوان نمادی از چرخش سیارات به دور خورشید در مسیری دوار می‌دانند.

به طور کلی دایره در فرهنگ صوفیان به معنای ابدیت تفسیر می‌شود.

حالت حرکت بدن درویشان در رقص سماع هم فلسفه‌های خاص خود را دارد.

برای مثال، یکی از دستان دراویش در حین رقص رو به آسمان و دست دیگرشان رو به پایین و زمین است.

این حرکت به معنای ایجاد پلی میان آسمان و زمین یا همان برقراری رابطه‌ای عرفانی با حق‌تعالی در آسمان‌ها است.
مولانا، شاعر عزیز و نخبه ایرانی هم از طرفداران رقص سماع بوده و در توسعه این مراسم و آئین نقش داشته است.

او رقص سماع را ابزاری برای دست‌یابی به کمال انسانی می‌دانست.

رمزشناسی حرکات سماع بسیار پیچیده است و به دانش عرفانی نیاز دارد.

مثلا حرکات، ذکرها، مراحل مختلف رقص و…، هر کدام دارای فلسفه‌هایی مخصوص به خود هستند.

.

رقص سماع در کجا برگزار می‌شود؟

هر سال در قونیه یعنی زیارتگاه صوفیان واقع در آناتولی مرکزی و محل تولد و مزار مولانا هم مراسم بزرگذاشت بزرگی برگزار می‌شود که در آن رقص سماع هم با شکوه و زیبایی خاصی صورت می‌گیرد.

علاوه بر قونیه و تولد مولانا، در نقاط مختلف استانبول هم در خانه مولوی گالاتا که اولین مرکز صوفیان استانبول است، رقص سماع برپا می‌شود.

بازدید عموم از مراسم سماع ممکن است و همه می‌توانند شاهد این رقص پرشور و عرفانی باشند.

نکته جالب توجه این است که حتی اگر با مولانا چندان آشنا نباشید یا از صوفی‌گری چیزی ندانید، باز هم تماشای رقص سماع شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

این مراسم با خواندن دعا آغاز می‌شود و با پخش شدن نوای فلوت، دراویش شروع به انجام حرکات موزون می‌کنند.

برای این رقص، درویشان لباس‌های ویژه‌ای می‌پوشند.

کلاه‌های بزرگ مخروطی، نمادی از سنگ قبر و تن‌پوش سیاه دروایش نمادی از گور است.

ردای سفیدی که به تن دارند هم حکایت از کفن دارد.

.

معنای‌ صوفی‌

  • بعضی‌ می‌گویند صوفیان‌ به‌ واسطه‌ی‌ پاکی‌ (صفا)ی‌ دلشان‌ و به‌ خاطر خلوص‌ عملشان‌ (آثار) ملقب‌ به‌ صوفی‌ شده‌اند.
    به‌ قول‌ بشر بن‌ حارث‌ «صوفی‌ آن‌ است‌ که‌ دلش‌ نسبت‌ به‌ خدا بی‌ریا (با صفا) باشد».
  • گروه‌ دیگری‌ تصور می‌کنند صوفیان‌ از این‌ نظر صوفی‌ نام‌ گرفته‌اند که‌ در حضور خداوند در مرتبه‌ی‌ (صف‌) اول‌ قرار دارند و این‌ بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ سیر آرمانهای‌ ایشان‌ و حرکت‌ قلبشان‌ و توقف‌ سر آنها به‌ سوی‌ اوست‌.
  • بعضی‌ دیگر گفته‌اند ایشان‌ را از آن‌ جهت‌ صوفی‌ خوانده‌اند که‌ صفاتشان‌ شبیه‌ به‌ صفات‌، اصحاب‌ صُغه‌ است‌ که‌ در زمان‌ پیامبر خدا به‌ سر می‌بردند.
    حاب‌ صفه‌ یار و دیار را ترک‌ می‌گفتند و از خاندان‌ و دوستان‌ دوری‌ می‌گزیدند و از مناع‌ دنیا فقط‌ به‌ اندازه‌ی‌ ضرورت‌ برمی‌داشتند تا بدن‌ عریان‌ خویش‌ را بپوشانند و رنج‌ گرسنگی‌ را التیام‌ بخشند.
    از یکی‌ از اینان‌ پرسیدند صوفی‌ کیست‌؟ جواب‌ داد «صوفی‌ کسی‌ است‌ که‌ نه‌ مالک‌ و نه‌ مملوک‌ باشد».
  • آخرین‌ نظر در این‌ باره‌ آن‌ است‌ که‌ گفته‌اند صوفیان‌ را به‌ خاطر عادتی‌ که‌ به‌ پوشیدن‌ صوف‌ (پشم‌) داشته‌اند صوفی‌ گفته‌اند.
    در هر حال‌ اگر اشتقاق‌ کلمه‌ صوفی‌ از صوف‌ مودر قبول‌ قرار گیرد، شکل‌ این‌ کلمه‌ درست‌ است‌ و این‌ تغییر از منظر فن‌ اشتقاق‌ صحیح‌ خواهد بود. ابوبکر کلاباذی‌ (1) می‌گوید این‌ کلمه‌ در عین‌ آنکه‌ از واژه‌ی‌ صوف‌ آمده‌ واجد معانی‌ لازم‌ چون‌: اعراض‌ از دنیا، روح‌ را متمایل‌ به‌ جهان‌ دیگر کردن‌، دائم‌ السفر بودن‌، اعراض‌ جستن‌ روح‌ از لذات‌ جسمانی‌، ترک‌ یار و دیار گفتن‌، تهذیب‌ سلوک‌، پالایش‌ دل‌، شرح‌ صدر و استعداد ارشاد نیز هست‌.

.

کلمه‌ی‌ صوفی‌ اندکی‌ پیش‌ از انقضای‌ قرن‌ دوم‌ هجری‌ یا 822 مسیحی‌ مقبولیت‌ عام‌ یافت‌.

صوفی‌ بر طبق‌ قرآن‌ معتقد است‌ که‌ خدا موجود است‌ و به‌ همه‌ چیز علم‌ دارد.

عالم‌ متضمن‌ علم‌ و شی‌ء معلوم‌ است‌، پس‌ خدا عالم‌ به‌ محتوای‌ ذهن‌ خود یعنی‌ فکر خویش‌ است‌.
صوفی‌ معتقد است‌ که‌ رمز آفرینش‌ این‌ است‌ که‌ خدا خود را در معلومات‌ خود متجلی‌ سازد و در این‌ تجلی‌ خدا خود بدان‌ گونه‌ که‌ بود و هست‌ و خواهد بود، ثابت‌ و لایتغیر باقی‌ بماند.

.

دیگر روایتها در معنای‌ صوفی‌

در اینجا برخی‌ از روایتها در مورد طایفه‌ صوفیه‌ را مرور می‌کنیم‌:

  • ابوالقاسم‌ قشیری‌ درباره‌ نام‌ صوفی‌ می‌گوید:
    استعمال‌ این‌ نام‌ بر این‌ طایفه‌، جا افتاده‌ که‌ بر یک‌ شخص‌، صوفی‌ می‌گویند و به‌ جماعت‌ آنان‌ صوفیّه‌ و به‌ منسوبان‌، متصوّف‌ و متصوّفه‌، و هیچ‌ مبنای‌ قیاسی‌ و اشتقاقی‌ پدر زبان‌ عربی‌ ندارد. ظاهراً این‌ کلمه‌ همانند یک‌ لقب‌ به‌ کاربرده‌ شده‌ است.
    امّا باید گفت‌ که‌ نظر قشیری‌ درست‌ به‌ نظر نمی‌رسد، زیرا که‌ لقب‌ هم‌، بی‌مناسبت‌ به‌ کسی‌ یا جماعتی‌ داده‌ نمی‌شود و صرفاً ادّعای‌ لقب‌ بودن‌ کلمه‌ای‌ ما را از علّت‌ و انگیزه‌ی‌ کاربرد و نحوه‌ی‌ اشتقاق‌ آن‌ بی‌نیاز نمی‌گرداند.
  • انتساب‌ به‌ «صَفِّه‌» که‌ گروهی‌ از اصحاب‌ رسول‌ اکرم‌ صلوات‌ اله‌ علیه‌ و آله‌ در صّفه‌ مسجد پیغمبر سکونت‌ داشتند، که‌ در نهایت‌ فقر زندگی‌ می‌کردند.
  • اشتقاق‌ از کلمه‌ی‌ «صفا» به‌ مناسب‌ آنکه‌ صوفیان‌ در اثر ریاضت‌ به‌ صفا و روشنایی‌ درون‌ دست‌ یافته‌ و آینه‌ی‌ دلشان‌ در اثر مکاشفات‌ و مشاهدات‌ روشن‌ و صافی‌ می‌گردد.
  • نسبت‌ صوفی‌، به‌ «صف‌» به‌ لحاظ‌ اینکه‌ از جهت‌ حضور قلب‌ و تقرّب‌ به‌ درگاه‌ الهی‌، نسبت‌ به‌ دیگران‌ در صف‌ اوّل‌ قرار دارند.
  • صوفی‌ و تصوّف‌ مأخوذ از کلمه‌ یونانی‌ «سوفیا، سوفوس‌» و تئوسوفیا (19) است‌ که‌ به‌ معنی‌ حکمت‌، حکیم‌، و عرفان‌ است‌.
  • بعضی‌ گفته‌اند که‌ لغت‌ صوفی‌ از صوفانه‌ می‌آید که‌ گیاه‌ نازک‌ کوتاهی‌ است‌ و چون‌ صوفیّه‌ به‌ گیاه‌ صحرا قناعت‌ می‌کردند، به‌ این‌ مناسبت‌ «صوفی‌» نامیده‌ شدند.
  • از صوفة‌ القفا، یعنی‌ موهایی‌ که‌ در قسمت‌ مؤخر پشت‌ سر می‌روید، به‌ مناسبت‌ آنکه‌ صوفی‌ هم‌ همانند این‌ موهاء، نرم‌ و آرام‌ است‌، این‌ هم‌ توجیهی‌ است‌ دور از ذوق‌ و منطق‌ و قواعد عربی‌ چه‌ منسوب‌ به‌ صوفان‌، صوفانی‌ می‌شود نه‌ صوفی‌.
  • اشتقاق‌ صوفی‌ از «صوفه‌» که‌ لقب‌ مردی‌ بود و گویا نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ کلّی‌ خود را وقف‌ خدمت‌ به‌ خدا کرده‌ است‌ و مجاور کعبه‌ و بعدها متولّی‌ قسمتی‌ از مناسک‌ آن‌ شده‌ است‌.
    استاد همایی‌ درباره‌ی‌ این‌ نظر می‌گوید:
    این‌ اشتقاق‌ هم‌ ظاهراً راه‌ به‌ جایی‌ نمی‌برد، زیرا بنی‌ صوفه‌ مردمی‌ خدمتگزار و اغلب‌ اهل‌ زهد و عبادت‌ بوده‌اند و جماعت‌ صوفیّه‌ را با آن‌ مردم‌ مناسبتی‌ هست‌. ولیکن‌ به‌ طور قطع‌ و یقین‌ و به‌ ضرس‌ قاطع‌ هم‌ نمی‌توان‌ این‌ معنی‌ را پذیرفت‌ و گفت‌ که‌ علت‌ واقعی‌ تسمیه‌، همین‌ بوده‌ است‌.

اشتقاق‌ صوفی‌ از «صوف‌» به‌ معنی‌ پشم‌ که‌ مورد قبول‌ و تأیید اکثر صوفیّه‌ و محققان‌ است‌ و نسبت‌ به‌ نظرات‌ و احتمالات‌ دیگر معقول‌تر می‌باشد و با شواهد و قراین‌ متعدد تاریخی‌ مطابقت‌ دارد.
از جمله‌ قراین‌ صحت‌ این‌ نظر موارد زیر است‌:
الف‌) تأیید و قبول‌ بزرگان‌ تصوّف‌ و عرفان‌ اسلامی‌
ابونصر سراج‌ طوسی‌ این‌ نظر را پذیرفته‌ و می‌گوید:
دلیل‌ آنکه‌ اهل‌ تصوّف‌ را همانند علما و زهّاد و محدّثان‌، به‌ علمی‌ یا حالی‌ نسبت‌ نمی‌دهند، این‌ است‌ که‌ صوفیان‌، برخلاف‌ دیگران‌ تنها به‌ یک‌ علم‌ یا حال‌ یا مقام‌ اختصاص‌ ندارند، بلکه‌ جامع‌ تمامی‌ علوم‌ و فضایلند و در حالات‌ و مقامات‌ مختلفی‌ در سیر و تکاملند و لذا آنها را تنها به‌ ظاهرشان‌ که‌ پشمینه‌ پوشی‌ است‌ نسبت‌ می‌دهند. عنوانِ ساده‌ و عامیانه‌ی‌ صوفی‌ نشانگر تمامی‌ فضایل‌ و کمالات‌ آنان‌ است‌. چنان‌ که‌ یاران‌ حضرت‌ عیسی‌ را با عنوان‌ «حواری‌» می‌خوانند و آنان‌ را که‌ جماعتی‌ سفیدپوش‌ بودند، نه‌ به‌ فضایل‌، بلکه‌ به‌ ظاهر لباسشان‌ نسبت‌ می‌دادند..

سهروردی‌ نیز می‌افزاید که‌:
شهرت‌ آنان‌ به‌ لباس‌ پشم‌، خود پوششی‌ است‌ بر احوال‌ و مقامات‌ معنوی‌ آنان‌، به‌ این‌ معنی‌ که‌ با مطرح‌ کردن‌ ظاهر، از مطرح‌شدن‌ کمالات‌ باطنی‌ آنان‌ جلوگیری‌ شده‌ است‌ زیرا مقام‌ ارجمندشان‌ بالاتر از آن‌ است‌ که‌ زبان‌ زد همگان‌ گردد و نیز نشانگر دست‌ افشاندن‌ آنان‌ بر امور و اسباب‌ دنیوی‌ است‌، تا آنان‌ که‌ به‌ این‌ طریقت‌ می‌گرایند، از همان‌ آغاز آماده‌ی‌ تحمل‌ سختیها باشند. همچنین‌ نسبت‌ به‌ پشم‌، برخلاف‌ توجیهات‌ دیگر، به‌ فروتنی‌ و گریز از غرور و ادعا، مناسب‌تر است.

و ابوبکر محمد کلابادی‌، در اثر معروفش‌ «التّعرّف‌» می‌گوید:
و به‌ دلیل‌ وضع‌ ظاهر و لباسشان‌، صوفیّه‌ نامیده‌ شدند. چه‌ آنان‌ لباس‌ را برای‌ راحتی‌ و زیبایی‌ نمی‌خواستند، بلکه‌ تنها هدفشان‌ ستر عورت‌ بود و لذا به‌ پوششهایی‌ از موی‌ خشن‌ و پشم‌ درشت‌، اکتفا کردند، و سپس‌ می‌افزاید که‌ «اگر مأخذ صوفی‌ را صوف‌ (پشم‌) بدانیم‌ لفظ‌ درست‌ و تعبیر از لحاظ‌ قواعد زبان‌ عربی‌ صحیح‌ خواهد بود.

.

صوفیان‌ هند

در حال‌ حاضر در هند چهار مسلک‌ منتفذ و کامل‌ صوفی‌ را می‌توان‌ یافت‌. اینک‌ طرح‌ تاریخی‌ و موجود را با بررسی‌ و توصیفی‌ کوتاه‌ از این‌ مسلکها خاتمه‌ می‌دهیم‌. نخستین‌ نظام‌ صوفی‌ هند از آن‌ چشتیه‌ است‌ که‌ در قرن‌ هفتم‌ هجری‌ به‌ وسیله‌ی‌ خواجه‌ معین‌ الدین‌ چشتی‌ سیستانی‌ تأسیس‌ شد. پیروان‌ این‌ طریقه‌ عموماً مراسم‌ چله‌نشینی‌ را اجرا می‌کنند، بدین‌ معنی‌ که‌ چهل‌ روز در خلوت‌ را به‌ روی‌ غیر می‌بندند و در بستر ناهموار و خشن‌ قرار می‌گیرند و خواب‌ را ترک‌ می‌کنند. چشتیان‌ اهل‌ سماعند و باور دارند که‌ سماع‌ باعث‌ عروج‌ قلب‌ به‌ سوی‌ خدا می‌شود. بر روی‌ هم‌ در نظام‌ صوفیان‌ چشتی‌ سماع‌ زمینه‌ی‌ تهذیب‌ و پرورش‌ روحانی‌ و فکری‌ شخص‌ مبتدی‌ به‌ شمار می‌رود. پیر یا مرشد عقل‌ را به‌ یکسو می‌افکند و به‌ شدت‌ تحت‌ تأثیر نامحدود موسیقی‌ افلاک‌ قرار می‌گیرد. از منظر صوفی‌ چشتی‌ نغمه‌ی‌ دلکش‌ موسیقی‌ و آوای‌ نامطبوع‌ زاغ‌ یکسان‌ است‌.

.

سعدی‌ شاعر بزرگ‌ صوفی‌ فرماید:

چو شوریدگان‌ می ‌پرستی‌ کنند                به‌ آواز دو لاب‌ مستی‌ کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو اصلی

×